سلام .نگاه تو چقدر پاک و معصوم است .هیچ کس نمیتونه باور کنه من از تو دلگیرم.پس چرا من این طوری فکر میکنم؟چرا هر بار به یادت می افتم قلبم تیر میکشه و اشکهایم جاری میشه؟ نمیدانم شاید درد من این است که چرا اون قلبه پاک تو از ان من نیست.شاید درد من به خاطر خود خواهی ام باشد و تو مثل همیشه هیچ گناهی نداری.................
میدونی بدترین درد نداشتن چیزی است که دوستش داری .من میخواهم این و بدونی که من به بودنت نیاز دارم و تصور نبودن با تو من و دیوونه میکنه
اگه بری با همه ی دنیا میجنگم ..............
دوستت دارم تا هستم تا نیستم
این هم ادی منه خوشحال میشم با شما اشنا شم
comeon_shiva
منتظرم
این شعرم تقدیم به کسی که خود میداند....
شبی بیا و مرا غرق در بوسه هایت کن
به اهستگی و سکوت بیا مانند روحی در بدن
تنم را بگیر در اغوشت.که این ارزوی من است ای هم اوازم
تنم را بگیر و اتش بزن که فرداها نیابند خاکستر تنم را
بگیر دست مرا در دستان خویش.که فراسوی خیال است این کاره تو
قلبم را ببین که چون اتش است
کنارم بمان و بخوان از قصه ی زندگی
که من بمانم در قصه ی بودن همیشگی
به قول خودت دلت بخواد .دلت نخواهد..............