عشق تنها گلی است که بی نیازه هیچ فصلی بر میاید و شکوفا میشود


سلام ...راستش من عاشقه این شعرم میگم براتون شاید شما هم عاشقش شدید .خداییش خیلی ی جوری منو احساساتی میکنه ..یک خواهشی کنم دوست دارم نظره شما هم دربارش بدونم ...راستی امروز واسم روز بدی نبود اما بد جوری دلم گریه میخواست ..ایی خدا این دله من کی اروم میشه کی میاد سره عقل...بی خیال عقل زندگی رو بچسب...اها ن شعرو یادم رفت بریم بخونیم

میخواهم برات بمیرم
نمیخواهم از اسمون چیزی برات بیارم..................نمیخواهم از پشت ابرا ماه  واست بچینم
فقط تو خواب و رویا تو باشی در کنارم...................من نمیخواهم که با شعر حرفامو گفته باشم
توی خیال واسه تو شب یلدا باشم.......................من نمیخواهم رو کاغذ فقط نوشته باشم
دیدن روی ماهت تولده دوبارس..........................من نمیخواهم بگم که صد بار واسه تو مردم
قده تموم دنیا عاشق و دل سپردم......................میخواهم خودت حس کنی.با اون طعم حرفت
چقد تو قحطی نور لحظه ها رو شموردم...............من نمیخواهم عاشقیم مثل بقیه باشه
فقط بگم فدات شم فقط بگم عزیزم...................من نمیخواهم با چشمام بهت بگم دیوونم
من دوس دارم بگی که.نگو.خودم میدونم............من نمیخواهم زبونی .بگم پیشت میمونم
من نمیخواهم از اون بالا ماهو برات بدزدم.............یا که نشونت بدم عاشقیم و با غصم
من نمیخواهم با خودت بگی که نه محاله..............شیوای عاشقه من شبیه مجنون بشه
من  نمیخواهم فکر کنی حرفای عاشقونم............همین جور اسون میاد همین جور اسون میره
من نمیخواهم تو نامم یک قولی داده باشم.............که میمونم کنارت حتی پس از همیشه
نمیخواهم این نوشته کارارو بدتر کنه..................پلکاتو سنگین کنه اون چشات و تر کنه
من نمیخواهم با حرفام یک وقت دلت بلرزه...........اتیش تصمیممو رنگ خاکستر کنه



                         میخواهم برات بمیرم شاید که باور کنی
                       شاید با برقه چشمات مرگ و اسون تر کنی


من نمیخواهم فکر کنی رها میشم با مردن..........مرگه منم میگه که .صیده توام.اسیرم
دیگه دارم میمیرم ببین چشمامو بستم...............به عشقه مردن برات تو انتظار نشستم
من نمیخواهم که قلبی واسه من بشکنه............من نمیخواهم بشکنی.من واسه تو شکستم
من واسه تو مردم این حرفه اخرینه..................نمیخواهم به جز تو کسی این و بدونه
تو توی اسمون باش این جا جای تو نیست.........تو قلبه اسمونی.این جا زیره زمینه


   میخواهم برات بمیرم


ای ول به شعر...باور کن این و با تموم وجود گفتم خودت میدونی گله من دوست دارم

 

ما میتوانیم با هم باشیمو در درون هم . بدون هم ولی به یاد هم میتوانیم با عشق هم کلبه ای بسازیم به رنگ آبی زلال دریا

میتوانیم به مهمانی دوستیها و محبت ها دعوت شویم و خوش باشیم میتوانیم که یک رنگ باشیم و از هر چی دورنگی است دوری کنیم.

ما میتوانیم ساده باشیم و میتوانیم شکوفه باشیم و نشکفیم . و ابر باشیم ولی نباریم

میتوانیم به روی هم لبخند بزنیم و پلهای غصه را پشت سر هم خراب کنیم ما میتوانیم به شرطی که بدانیم

{ خواستن توانستن است}(((م ق)))عشق الکی






کمی بیشتر دقت کن من تا کی  زنده میمونم واسه اینکه بیام تو سایتت و خطاهای تو رو درست کنم یه ساعته دوره اشتباهاتم ایش

نظرات 3 + ارسال نظر
مجتبی عشق الکی یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:36 ب.ظ http://hamrazeeshgh.blogsky.com

سلام واقعا مرسی واقعا ممنونم با تمامه و جود میگم منو شرمنده کردی

شرمنده؟شما انقدر با ارزشی که هیچ چی توی این دنیا نمیتونه لایق تو باشه .تو گلی من و تنها نذار هیچ وقت اگه نه اسمون حتی میشکنه چه برسه به شیوای تو
دیشب که اس ام اس هات اومد دلم پر پر میزد که نگات کنم و داد بزنم دوست دارم .شاید باور نکنی اما برای اولین بار جلوی نازی و ...داد زدم دوست دارم .بعدا که فهمیدم چی گفتم خیلی خجالت کشیدم اما ارزشش و داشت

دوستار شما شیوای خودت

شیوا شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:49 ق.ظ

سلام چی میگه گل من

مجتبی عشق الکی یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:35 ب.ظ

بازم دوباره سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد